فروپاشی جمعی ارزهای آسیایی در برابر دلار

ساخت وبلاگ

چین و بحران آسیا: ستون ثبات یا کشور بعدی در معرض خطر؟*توسط مارتا داس

به دلایلی که در بخش اول این مقاله به طور خلاصه مورد بررسی قرار می گیرد ، چین به طور مؤثر به بحران مالی آسیا پاسخ داده است. به ویژه ، تصمیم جانشینان دنگ مبنی بر عدم ارزش گذاری ارز چینی (RMB) در خارج از کشور به عنوان نشانه ای از پکن بازیگر مسئول و مرکزی در صحنه منطقه ای و بین المللی دیده می شود. در حالی که در سال 1996 چین توسط بسیاری از منطقه به عنوان یک تهدید بالقوه یا نوظهور دیده می شد ، بحران مالی آسیا به سرعت برداشت های قبلی را معکوس کرد. اکنون چین عمدتاً به عنوان ستون مهمی از ثبات منطقه ای ، ستون اساسی ثبات آسیا دیده می شود. به یک معنا خاص ، بنابراین ، رهبری عملی فعلی ، که از پانزدهمین کنگره حزب کمونیست چین (سپتامبر 1997) و آخرین مجمع ملی مردم (مارس 1998) کاملاً فشرده پدیدار شد ، موفق به سوءاستفاده از فروپاشی این سقوط شدمعجزه اقتصادی آسیا برای ترویج تصویر چین در خارج از کشور. این هدف توسط موج شوک دراماتیک که در سال 1997-98 به اقتصاد ژاپن رسید ، تسهیل شد و توسط سفر کلینتون به پکن در تابستان امسال به طور نمادین تحریم شد.

کمی تردید وجود دارد که در مواجهه با کاهش ارزش ها در جنوب شرقی آسیا و رکود اقتصادی در ژاپن ، چین موضع سازنده ای را اتخاذ کرده است که با هدف کل در حاوی بحران انجام می شود. این پایان نامه مطرح شده در اینجا محتاط تر است: دقیقاً همانطور که درک 1996 از چین به عنوان یک تهدید نوظهور بسیار اغراق آمیز بود ، درک سال 1998 از کشور به عنوان ستون یا لنگر ثبات منطقه ای احتمالاً بیش از حد یا حداقل زودرس است. پیش شرط ها و ابزارهایی که اگر چین واقعاً چنین نقشی را ایفا می کند ، نباید وجود داشته باشد ، هنوز نباید به عنوان اعطا شود. در حالی که مرحله اول بحران در مرز چین متوقف شد ، تأثیرات میان مدت بر اقتصاد که از بسیاری جهات آسیب پذیر است و از برخی از مشکلات مشابه کشورهایی که در شوک مالی 1997 برخورد کرده اند رنج می برند ، نباید دست کم گرفت. در این میان ، مهمترین پیامدهای چنین واژگونی ادراک می تواند یک رفتار ترجیحی به نفع چین باشد ، با هزینه یک ژاپن محاصره شده.

یک کشور نسبتاً محافظت شده

برخی از عناصر ساختاری و ملتحمه توضیح می دهند که چرا بحران مالی که در اواسط سال 1997 آغاز شد ، تنها تأثیر کمی بر اقتصاد چین داشت. اولین و واضح ترین تبدیل جزئی از ارز چینی است ، تبدیل محدود به حساب های جاری و همراه با کنترل دقیق بر جریان سرمایه. در واقع ، بحران سال 1997 رهبران چین را به سمت تبدیل پروژه های قدیمی برای تبدیل کامل RMB تا پایان قرن سوق داد. بنابراین ، اقتصاد چین واقعاً از تأثیر شوک های مالی خارجی جدا شده است.

باید اضافه شود که در حالی که بحران مالی در کشورهایی مانند تایلند یا اندونزی با برداشت برس سرمایه سوداگری و سرمایه گذاری های کوتاه مدت در بخش خصوصی تعیین می شود ، در مورد چین ، سرمایه خارجی اساساً از متوسط و طولانی تشکیل شده است. سرمایه گذاری مستقیم خارجی ، عمدتا صادرات گرا.

حمایت بیشتر از اقتصاد چین ، عملکرد کلان اقتصادی سالم آن (یک فرود نرم و موفق در سالهای 1996-97 ، با رشد تقریباً 9 درصد و تورم زیر 3 درصد) و مهمتر از همه ، وضعیت تعادل پرداخت آن ، با یک قابل توجه است. و در حال رشد مازاد در حساب های جاری (که از 12 میلیارد دلار در سال 1996 به بیش از 40 میلیارد دلار در سال 1997 افزایش یافت ، سالی که چین به دهمین قدرت بزرگ تجارت در جهان تبدیل شد). این امر بدیهی است که گسترش ذخایر مالی چینی (برابر ، در پایان سال 1997 ، به 140 میلیارد دلار) ، که نه تنها امکان تثبیت اقتصاد چین را در حضور امواج شوک خارجی ، بلکه برای دفاع از دلار هنگ کنگ نیز امکان پذیر کرد. و چسبیدن آن به دلار آمریکا.1

سرانجام ، چینی ها بدهی خارجی خود را تحت کنترل خود نگه داشته اند (131 میلیارد دلار در پایان سال 1997) ، بدهی که عمدتاً بلند مدت است و همانطور که توسط شاخص های مختلف با سطح خدمات بدهی (11. 8 درصد) نشان داده شده است ، خاص را ارائه نمی دهد. چالش ها و مسائل.2

آیا چین لنگر اقتصادی است؟

ملاحظات فوق توضیح می دهد که چرا چین بحران مالی 1997 را به خوبی حل کرده است ، اما آنها در مورد اینکه آیا اقتصاد چین قادر خواهد بود از عوارض پس از بحران که به تدریج بر اقتصاد واقعی تأثیر گذاشته است ، جلوگیری کند و مهمتر از همه ، چه پکن ،همانطور که برخی فرضیه های خوش بینانه ، می توانند نقش اصلی را به عنوان لنگر برای توسعه منطقه ای ایفا کنند. همانطور که به زودی مشاهده می شود ، در ماه های اول سال 1998 علائم مهمی از تورم وجود داشته است.

الزامات لازم برای یک کشور برای خدمت به عنوان لنگر رشد و ثبات منطقه ای چیست؟از دیدگاه مقایسه ای اروپایی ، معلوم می شود که یکی از الزامات مهم این کشور است که یک بازار داخلی به اندازه کافی بزرگ داشته باشد و تقاضای داخلی به اندازه کافی قوی داشته باشد تا بتواند جذب و در نتیجه رشد بقیه منطقه را حفظ کند. در نتیجه ، مؤثرترین کمک که چین می تواند به همسایگان خود گسترش دهد ، حفظ رشد سریع اقتصادی به رهبری تقاضای داخلی و نه با صادرات است (که بیشتر رشد چین در نیمه دوم دهه نود بستگی دارد).

از این منظر ، پاسخ چین به بحران آسیا مطمئناً جالب است: به نظر می رسد چین محدودیت های یک استراتژی تحت رهبری صادرات را درک کرده است. و نیاز به ریشه کن کردن رشد چین در گسترش بازار داخلی ، به ویژه در زمان کاهش سرعت صادرات به بازارهای آسیا. این مهمترین پیامدهای تصمیم به عدم کاهش است. تصمیمی که پس از اعلامیه در اوایل سال 1998 از یک برنامه بلندپروازانه دولت برای زیرساخت ها دنبال شد.

دلایل خوبی وجود دارد که استدلال می کنند که اگر چین هنوز کم ارزش نکرده است ، به این دلیل است که فعلاً وجود ندارد و برخلاف سال 1994 انگیزه های واقعی برای انجام این کار داشته است. برعکس ، این امر با تأثیرگذاری مداوم و قوی ، با تأثیر کاهش ارزش بر دلار هنگ کنگ شروع کرده است.3تا اواخر سال 1997 ، کاهش نسبی صادرات به کشورهای آسیایی (به ویژه در بخش های کم ارزش افزوده ، مانند منسوجات) با رشد سریعتر صادرات به اروپا و ایالات متحده جبران شد.

در ژوئیه سال 1998 ، صادرات 3. 5 درصد در سال به سال افزایش یافت و این نشان از بهبودی از کاهش صادرات در ماه های اول سال داشت.4با این حال ، رشد صادرات به شدت پایین تر از سرعت سال گذشته (20 درصد) است و برخی از ناظران هنوز هم کاهش در نیمه دوم سال 1998 را پیش بینی می کنند.5اگر این اتفاق بیفتد و اگر اقدامات برای تحریک تقاضای داخلی انجام شود ، پکن مجبور می شود تصمیمات اولیه خود را به ویژه در صورت تضعیف بیشتر تعهد ین ، به عنوان مثال ، کاهش ارزش متوسط سال آینده تجدید نظر کند. از دیدگاه اقتصادی ، تعدیل اندک نرخ ارز چینی ، پیش بینی شده در سال 1999 ، احتمالاً تأثیر منفی قوی بر سایر اقتصادهای آسیا نخواهد داشت که کاهش ارزش چینی در پاسخ به این بحران بوده است. بعد سیاسی مسئله حتی از اهمیت بیشتری برخوردار است: همانطور که مشاهده می شود ، تصمیم به تجزیه و تحلیل به عنوان یک مسئولیت منطقه ای ارائه و تفسیر شده است ، تا جایی که نقش چین در دفاع از ثبات پولی آسیا صریحاً در آن شناخته شده استسند توکیو G-7 (ژوئن 1998). اما همانطور که در بالا مشاهده شد ، با علایق خاص چین ، علایق که می تواند در مواجهه با کاهش سریع تر صادرات تغییر کند ، مطابقت دارد.6

اگر اقتصاد چین در سال 1998 لاغر باشد ، پاسخ پکن به جای ساختاری ممکن است به صورت انتقالی باشد. با کاهش نرخ رشد و افزایش شدید نرخ بیکاری (که بخشی از آن به دلیل اصلاحات شرکت دولتی) ، بحث داخلی در مورد انتخاب سیاست های اقتصادی مطمئناً گرم تر می شود.

داده های مربوط به سه ماهه اول سال 1998 ، رشد تولید ناخالص داخلی 7. 2 درصد را نشان می دهد (در مقایسه با 8. 7 درصد در سال 1997 و 8 درصد رسماً برای سال 1998 پیش بینی شده است).7به گفته برخی از اقتصاددانان چینی ، رشد کمتر از 6 درصدی عواقب اجتماعی قابل توجهی خواهد داشت و احتمالاً منجر به مکث دیگری در اصلاحات شرکت های دولتی خواهد شد (که قصد دارد منجر به از دست دادن حداقل یک میلیون شغل در سال شود). با توجه به این ترس از سویه های اجتماعی مرتبط با افزایش بیکاری ، برآوردهای دفتر آماری ایالتی در مورد کاهش تولید صنعتی قابل توجه است. رشد بنگاه های جمعی Township نیز کند شد و به عملکرد ضعیف تولید اوایل سال 1998 و فشار تورم کمک می کرد.8به طور خلاصه ، هدف از کنترل بیکاری تحت کنترل ضمن ادامه با اصلاحات شرکت دولتی ، که بستگی به بازسازی مهم دیگر ، سیستم بانکی چین دارد ، تنها در صورتی حاصل می شود که چین بتواند نرخ رشد اقتصادی بالای خود را حفظ کند (7-8درصد)9

با توجه به فشار تورم موجود ، مهندسی برخاستن بعدی دشوارتر از آنچه در ابتدای دهه نود بود (هنگامی که دنگ شیائوپینگ با سفر معروف خود به جنوب ، بحث داخلی در مورد استراتژی رشد اقتصادی را آغاز کرد)بشرتعیین نخست وزیر جدید تکنوکرات ، ژو رونگجی ، برای جلوگیری از خطر تورم که در چند ماه گذشته به وجود آمده است ، شکی نیست ، اما دولت قصد دارد تا در سه بعدی 750 میلیارد دلار در دارایی های ثابت هزینه کندبه نظر می رسد سالها غیر واقعی است. در هر صورت ، بعید است که اقتصاد را تحریک کند ، مگر اینکه محدودیت های مهم ساختاری حذف شود ، به عنوان مثال ، در بخش مسکن ، که در آن تقاضای ناراضی و عرضه بیش از حد وجود دارد. برای سرمایه گذاری در زیرساخت ها ، بزرگترین مسئله نحوه انتقال صندوق های خصوصی به پروژه های عمومی خواهد بود. لازم به ذکر است که بودجه دولت قادر به تأمین مالی صرفاً 3 درصد از کل سرمایه گذاری دارایی های ثابت در سال 1996 بود.10

علاوه بر این ، مشکل سرمایه گذاری مستقیم خارجی (FDI) وجود دارد که چین بزرگترین دریافت کننده جهان در سالهای اخیر بوده است. این واقعیت که FDI تقریباً 50 درصد از تجارت چین را در سال 1997 ایجاد کرده است ، نشان می دهد که دسترسی به این منبع ارز و فناوری پیشرفته چقدر مهم است (و رشد چینی وابسته به عوامل خارجی چقدر است).

در حالی که پیوند بین FDI و عملکرد تجارت همچنان از اهمیت اساسی برخوردار است (به ویژه در برخی موارد ، مانند روابط چین و ژاپن) ، پیش بینی ها نامشخص هستند. پس از سیگنال های هشدار دهنده سال 1997 ، ارقام برای سه ماهه اول سال 1998 بهتر از حد انتظار است (سرمایه گذاری های خارجی با قرارداد برای سه ماهه اول افزایش 10. 1 درصدی را به ثبت رساند).11اما به گفته برخی از ناظران ، این روند می تواند گذرا باشد (در نتیجه انحراف سرمایه گذاری های غربی از جنوب شرقی آسیا به چین) و باید به تدریج تأثیر کاهش قابل توجه در ظرفیت سرمایه گذاری کشورهای آسیایی را احساس کند ، که از آن 80 درصد ازFDI که برای چین در دهه گذشته آمده است.

علاوه بر این ، برخی از ناظران ادعا می کنند که چین در حال حاضر از یک بحران سرمایه گذاری بیش از حد رنج می برد ، دقیقاً مانند سایر کشورها در آسیا نه چندان پیش. بنابراین ، مشکل واقعی ، و کلید موفقیت آینده اقتصاد چین ، افزایش کارآیی از طریق اصلاحات سریعتر و اساسی شرکت های دولتی و سیستم بانکی است (روی کاغذ ، این یکی از تصمیمات اساسی گرفته شده در سال 1997 بود-98 در پاسخ به بحران مالی). همانطور که سونگ لیگانگ استدلال می کند ، فقط اصلاحات عمیق تر سیستم مالی و صنعتی همراه با تصمیم به سهولت در سیاست های پولی ، از سال 1992 نسبتاً محکم نگه داشته می شود و به چین اجازه می دهد تا از فشار مضاعف تقاضای داخلی ضعیف و بدتر شدن احتمالی در خارجی خود جلوگیری کند. محیط تجارت12

برخی درس از بحران آسیا

با تأکید بر اینکه چرا سیستم اقتصادی چین از بحران مالی پناه گرفته است ، اکنون زمان آن رسیده است که آیا شباهت هایی وجود دارد که چین را به بخشی از آن تبدیل می کند و نه تنها یک استثنا در بحران آسیا است. به نظر می رسد اقتصاد چین دارای نقاط ضعف بسیاری با سایر اقتصادهای منطقه است. به صورت شماتیک ، آنها عبارتند از:13

  • یک ساختار رشد به شدت به صادرات بستگی دارد (حتی اگر وزن ، تمایز داخلی و وسعت یک اقتصاد قاره ای مانند چین ، با تعریف از یک استراتژی مغذی خالص جلوگیری کند.
  • بیش از حد سرمایه گذاری های کم مصرف ؛
  • یک سیستم بانکی ضعیف به شدت مجازات شده توسط حلقه شرور دولت-بانکی-کارآفرینی (همانطور که با تخمین نشان می دهد وام های بد 20-25 درصد از کل را تشکیل می دهند14);
  • مدیریت کنگلومرهای صنعتی مبتنی بر روابط مشتری و روابط سیاسی یا شخصی (Guanxi) به جای منطق بازار.

همانطور که پاسخ چین به بحران آسیا نشان می دهد ، جانشینان دنگ ایده روشنی از حداقل برخی از این شباهت ها دارند و این تصادف باعث شد تا آنها اولویت بیشتری را برای اصلاح سیستم مالی و بانکی ارائه دهند.15در کنار تعدادی از درسهای مثبت و به ویژه برای اصلاح سیستم بانکی ، چین نیز ممکن است برخی از درس های دفاعی را از بحران آسیا ترسیم کند. به عنوان مثال ، مشخص نیست که بحران کره در بازگرداندن بحث در مورد مدل Chaebol چینی در زمینه سیاست های صنعتی چه اندازه ای داشته است. طبق اعلامیه ها در طول بهار توسط معاون نخست وزیر وو بانگگوو ، دولت قصد دارد کمتر گروههای بزرگ صنعتی (120) را از آنچه در ابتدا برنامه ریزی شده بود ، ایجاد کند ، اما هنوز هم متقاعد شده است که نسخه اقتباسی از نوع استراتژی صنعتی که قبلاً در جنوب دنبال می شودکره بهترین گزینه برای چین امروز است.16

سرانجام ، بحران آسیا با توجه به اینکه اشکال موجود حفاظت موفق به محافظت از آن شد ، می تواند ورود چین به سازمان تجارت جهانی (WTO) را کند کند. گروه مهمی از اقتصاددانان تأثیرگذار چینی استدلال می کنند که الحاق WTO عواقب فاجعه بار برای صنعت چین خواهد داشت ، زیرا کل بخش ها هنوز قادر به رقابت در مقیاس جهانی نیستند. ژو رونگجی بارها و بارها در ماههای اول سال 1998 تأکید کرد که چین قبل از اینکه بتواند بخش بازارهای مالی و خدمات خود را به رقابت بین المللی باز کند ، باید در اصلاحات اقتصادی داخلی پیشرفت بیشتری کند.17سرعت دو اصلاحات کلیدی (شرکت دولتی و بانکداری) در سالهای آینده در هر صورت چشم انداز مذاکره با WTO خواهد بود. با این حال ، انگیزه سیاسی شدیدی وجود دارد ، اما این به ناچار تنش را ایجاد می کند. ظاهراً پکن امیدوار است از رفتار مسئولانه خود در مقابل بحران به عنوان یک تراشه چانه زنی برای به دست آوردن شرایط مطلوب تر دسترسی به سازمان سوء استفاده کند.18در این زمینه ، سفر کلینتون به پکن حداقل هیچ نتیجه ای ملموس به دست نیاورد: موضع ایالات متحده (یعنی کشوری با کسری تقریباً 50 میلیون دلاری دو جانبه نسبت به چین در سال 1997) این است، اکنون که چین یکی از قدرتهای اصلی تجارت است ، بندهای گذرا که آن را به عنوان یک کشور در حال توسعه تعریف می کند دیگر قابل قبول نیست ، به این معنی که پکن باید قبل از ورود الزامات مربوط به عضویت را برآورده کند و ایالات متحده بر اساس متقابل یک رویکرد مذاکره را اتخاذ کندبشر

اتحادیه اروپا یک رویکرد انعطاف پذیر تر را انتخاب کرده است ، و به آن می دهد که پس از تحقق شرایط مقدماتی (در امور تعرفه ها و انحصار دولت در تجارت خارجی ، حمایت از مالکیت معنوی و کپی رایت) ، چین می تواند وارد WTO شود. از آنجا که اعلامیه هایی برای برآورده کردن سایر الزامات مطابق با مجموعه و برنامه ریزی مذاکره ارائه می دهد.19علیرغم این انعطاف پذیری بیشتر در رویکرد خود (اساساً تمایل به مذاکره در مورد یک دوره انتقال) ، اروپا این نگرانی را دارد که اقدامات مربوط به آزادسازی تجارت انجام شده توسط دولت چین تا به امروز کافی نیست.20همانطور که قبلاً مشاهده شد ، بحران مالی احتمالاً ورود را به تعویق می اندازد. به گفته Renato Ruggiero ، مدیر کل WTO ، امید این است که چین بتواند قبل از پایان سال 1999 عضو شود - یعنی قبل از شروع مرحله جدید آزادسازی تجارت ، که می تواند الحاق چین را حتی دشوارتر کندبشر

ظهور دیپلماتیک چین

بنابراین ، تأثیر بحران آسیا بر اقتصاد چین با احتیاط بیشتری ارزیابی شده است ، شکی نیست که این بحران قبلاً به وضوح از تصویر و اعتبار خارجی چین استفاده کرده است. این فرصتی برای تقویت نقش منطقه ای خود و نامزد شدن خود به عنوان یکی از قطب های ضروری سیستم بین المللی ناشی از اختلال جنگ پس از سرد بود.

باید یادآوری کرد که از دیدگاه چینی ، یکی از پیامدهای پایان دو قطبی ، افزایش اهمیت بعد منطقه ای سیاست خارجی آن است. به طور دقیق تر ، این محکومیت ریشه یافته است که نقش منطقه ای بیشتری تأثیر مثبتی در افزایش چین به عنوان یک قدرت جهانی خواهد داشت.21نامزدی یک دیپلمات با پیشینه آسیایی به عنوان وزیر امور خارجه جدید (تانگ جیاکسون ، سفیر سابق ژاپن) ، و همچنین دو بازدید اول تانگ در خارج از کشور (اندونزی و سنگاپور) نشانگر این جهت گیری جدید منطقه ای در منطقه استسیاست خارجی چین.

در این روش ، تصادف مالی چیزی برای معضل پکن بین علاقه خود به تثبیت وضعیتی پر از خطرات (با توجه به وابستگی متقابل بین چشم انداز توسعه چینی ها و سایر اقتصادهای آسیا) و علاقه آن به بهره برداری از بحران به خودی خود ایجاد کرد. مزیت ، افزایش وزن خود در تعادل قدرت آسیا. چین با تصمیم گیری برای پرداخت هزینه (کاهش ارزش) در ازای مزایای قابل توجه سیاسی و دیپلماتیک ، چین این معضل را بسیار حل کرد و این انتخاب توسط تعدادی از تصمیمات بعدی تأیید شده است.

نمونه خوبی از رویکرد جدید و سازنده چین مشارکت آن ، برای اولین بار ، در برنامه های وثیقه صندوق بین المللی پول (IMF) است. این امر از این نظر قابل توجه است که ، در طی بحران های قبلی که بر کشورهای آسیایی تأثیر می گذارد ، چین دور بود و ژاپن را برای هماهنگی پاسخ ها با واشنگتن ترک کرد. با این حال ، کمک چینی ها به اقتصادهای مشکل دار آسیا (طبق اعلامیه های رسمی ، در مجموع حدود 4 میلیارد دلار ، از جمله برنامه وثیقه صندوق بین المللی پول و کانال های دو جانبه) با کمک های مشابه ژاپنی به منطقه (مبلغ بیش از 19 میلیارد دلار) کوتوله می شود. حتی اگر ژاپن متهم شده است ، بدیهی است که در نتیجه بحران اقتصادی داخلی و سقوط ین ، عدم انجام اقدامات کافی برای تثبیت منطقه است.

در موارد دیگر ، چین با موفقیت بازی کرده است آنچه را می توان به عنوان کارت قدرت منفی آن تعریف کرد. این امر به ویژه در مورد تایوان ، که از دیدگاه چینی باقی مانده است ، آخرین مشکل ملی حل نشده پس از بازگشت هنگ کنگ است. در کل ، پکن به هدف جداسازی فزاینده تایوان رسیده است و از استفاده از عملکرد پایدار خود در بحران مالی آسیا جلوگیری می کند تا مشخصات خود را افزایش دهد. به عنوان مثال ، چین از پیشنهاد تایپه برای برگزاری مشترک با پکن با یک مجمع منطقه ای برای گفتگو در مورد راه حل های مربوط به مشکلات اقتصادی آسیا خودداری کرده است. در اصل ، هر دو طرف سعی کرده اند همان کارت را برای استفاده از بحران مالی برای تقویت وضعیت سیاسی و دیپلماتیک خود بازی کنند ، اما این کارت در نهایت از چین طرفداری کرده است ، همانطور که از عصبی بودن در تایوان توسط سفر کلینتون به پکن نشان داده شده است.22از طرف دیگر ، بحران مالی همچنین انگیزه های اقتصادی برای دکوراسیون دو طرفه بین تایپه و پکن را تقویت کرده و منجر به بازگشایی گفتگوی غیرمستقیم که در سال 1996 شکسته شده بود.

نمونه دیگر از فعالیت های منطقه ای جدید ، تصمیم چینی برای میزبانی در پکن در دسامبر سال 1977 مذاکرات مستقیم بین این دو کره بود (در حالی که مذاکرات چهار طرفه ، که در آن چین مستقیماً شرکت می کند ، متوقف می شود). در حالی که این جلسه بدون نتیجه قابل ملاحظه ای به پایان رسید ، مشخص شد که ایده پایان دادن به بخش قدیمی (که بحران مالی پیچیده است ، با توجه به هزینه هایی که اتحاد آلمانی برای اقتصاد کره جنوبی در حال حاضر در آن وجود دارد. دشواری جدی) در بین علایق ژئوپلیتیکی پکن نبود. همچنین چین امیدوار به ظهور قدرت منطقه ای جدید در شرق آسیا ، مانند کره مجدداً می تواند نماینده باشد. سرانجام ، انفجار آسیب زای رژیم کره شمالی ، با عواقب خارجی درگیری مطمئناً به نفع چین نخواهد بود ، که به طور سنتی نزدیک به پیونگ یانگ بوده است ، اما به طور فزاینده ای به روابط اقتصادی با سئول علاقه مند است. از دیدگاه چینی ، وضع موجود کمی تنظیم شده ، تحت کنترل نگه داشته می شود (برای مثال ، در مورد عملکرد توافق نامه 1994 در مورد انصراف از سلاح های هسته ای کره شمالی) شر کمتر است.

در جنوب شرقی آسیا ، نگرش در حال تحول چین نسبت به اندونزی از نظر نمادین یک پیشرفت بسیار مهم است. چین در اقدامی برای تحکیم تصویر و نقش جدید خود به عنوان یک قدرت خیرخواهانه ، چین تصمیم گرفته است از بسته کمک های صندوق بین المللی پول پشتیبانی کند. و برای اطمینان از جکارتا که شورش های اخیر در اندونزی را که اقلیت چینی را به عنوان یک موضوع داخلی برای رسیدگی اندونزی هدف قرار داده است ، می داند. این یک مسئله بسیار ظریف برای چین است ، به خصوص با توجه به موارد قبلی در اواسط دهه شصت ، و یک مورد حساس برای رسیدگی: با انجام زیاد ، پکن می تواند متهم به مداخله شود. با انجام خیلی کم ، می توان آن را خیلی ترسو و منفعل دانست. بنابراین ، از چین خواسته می شود تا خط خوبی را طی کند که اگر مسئله شعله های قومی چینی باشد ، باریک شود.

از دیدگاه دیگر ، بحران اندونزی به طور جدی انجمن ملل جنوب شرقی آسیا (ASEAN) و چشم انداز منطقه گرایی را تضعیف می کند و فضای بیشتری را برای نفوذ چین در منطقه باز می کند.23

چین همچنین از آزمایشات هسته ای هند ، افزایش غیرمستقیم دیپلماسی خود را دریافت کرد. با این حال ، در این حالت ، ارزیابی پیامدها دشوارتر است. درست است که تصمیم هند به چین فرصتی جدید برای به دست آوردن نفوذ دیپلماتیک ارائه داد (هر دو به این دلیل که هند ادعا می کرد که باید با یک تهدید نظامی احتمالی از چین روبرو شود و به این دلیل که پاکستان سعی کرد چینی ها را به سمت رسیدگی دیپلماتیک بحران سوق دهد). امضای پکن در سفر کلینتون به چین از یک ارتباط مشترک با دعوت هند و پاکستان برای پیروی از پیمان جامع ممنوعیت آزمایش (CTBT) ، کنار گذاشتن برنامه های هسته ای آنها ، موفقیت آشکاری برای چین بود ، به ویژه با توجه به ادعاهای گذشته آمریکادر مورد نقل و انتقالات غیرقانونی چین از فن آوری های حساس به پاکستان. از طرف دیگر ، ابهامات از طرف چینی باقی مانده است: اگرچه چسبندگی چین به رژیم کنترل فناوری موشکی (MTCR) نیز توسط کلینتون در پکن مورد بحث قرار گرفت ، اما چین هنوز تمایلی به پیوستن به آن ندارد. سرانجام ، از دیدگاه ژئوپلیتیکی ، افزایش تنش در زیر قاره هند ، جبهه ای را نشان می دهد که چین در هر صورت در معرض آن قرار دارد و از نظر تاریخی در مدیریت مشکل داشته است.

به طور گسترده تر ، بحران مالی هر سه طرف مثلث چین-ایالات متحده آمریکا را به حرکت در می آورد: پویایی آنها همچنان به شکل امنیت منطقه می پردازد. در طول بازدید کلینتون به پکن (اولین بار توسط یک رئیس جمهور آمریکا از سال 1989) ، چین عادی سازی جدید روابط با واشنگتن را با هیچ هزینه ای به دست آورد ، به این ترتیب که برخی از تحلیلگران آمریکایی در مورد چین به عنوان نوعی پروژه حیوان خانگی آمریکایی صحبت می کنند، در مقایسه با رفتار سیاسی نسبتاً سخت که روسیه در معرض بزرگ شدن ناتو قرار گرفته است. علاوه بر این ، و شاید به طور قابل توجهی تر ، چین در مدیریت مشکلات آسیایی و به طور کلی در مدیریت سیستم بین المللی ، به رسمیت شناختن آمریکایی از نیاز به درگیر کردن پکن ، به عنوان یک شریک استراتژیک ، به عنوان یک شریک استراتژیک ، به رسمیت شناخته شده است.

این اغراق آمیز خواهد بود که بگوییم محور مثلث امنیتی از واشنگتن-توکیو به واشنگتن-بویجینگ منتقل شده است ، ایالات متحده اتحاد دفاعی خود را با توکیو در سالهای 1997-98 در امتداد خطوط به شدت مورد انتقاد پکن تأیید و تقویت کرد (به عنوان مثال ، فعال. سهم نیروهای ژاپنی در مدیریت بحران های منطقه ای).24به عبارت ساده تر ، روابط بین ایالات متحده و ژاپن مبتنی بر توافق نامه های امنیتی دو جانبه و پیوندهای بین دو اقتصاد G-7 است. اما مطمئناً ، روشی که چین به ایالات متحده تحت فشار قرار داد تا در حمایت از ین (تأکید بر فشارهای رقابتی بر ارز خود) مداخله کند ، به عنوان تکان دادن تعادل بین سه پا مثلث به یاد می آید. با انجام این کار ، پکن وزن خود را در مدیریت بحران های آسیایی ادعا کرد ، نقش منحصر به فرد آمریكا را به عنوان هژمون اقیانوس آرام آسیا پذیرفت تا اینكه این امر وضع موجود را با تایوان تضعیف نکند و ژاپن را زیركند. عدم توانایی در حل خود مشکل.

پذیرش چین از نقش اصلی آمریکا در آسیا ، متقارن به تأیید آمریكا از نقش اصلی چین در این قاره ، باید به عنوان یكی از پیامدهای اصلی سیاسی این بحران دیده شود. اما در حال حاضر ، چین به جای یک قدرت بزرگ ، هنوز یک قدرت بزرگ کاندیدایی است و اولویت های آن به وضوح به توسعه اقتصادی است. هنوز مشخص نیست که چگونه چین نقش آینده ایالات متحده در منطقه را مشاهده می کند ، یا به عبارت بهتر ، چگونه نقش آمریکایی توسط قرن بعد چین دیده می شود ، هر دو در صورت موفقیت آمیز توسعه اقتصادی چین ، آن را بیشتر می کنددر خارج از کشور ، یا از طرف دیگر ، که چین با تمام پیامدهای اجتناب ناپذیر خارجی خود ، یک بحران جدی اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی را پشت سر می گذارد.

درجه بالایی از دوگانگی نیز به توصیف روابط بین چین و ژاپن ادامه می دهد. پکن از توکیو با نگرش پدری خاص به دلیل عدم انجام کافی برای تحریک اقتصاد خود انتقاد می کند. در عین حال ، هیچ تمایلی به دیدن توکیو نقش رهبری منطقه ای واقعی ندارد و در واقع ، پکن واقعاً از پیشنهادات اولیه ژاپن در مورد صندوق تثبیت آسیایی به عنوان جایگزینی برای نقش اصلی صندوق بین المللی پول حمایت نمی کرد. بشراما حتی اگر بحران آسیا چین را به ضرر ژاپن طرفداری کند ، همچنان شکاف قابل توجهی وجود دارد که شوک 1997-98 به نوعی بین اقتصاد در حال توسعه چین و دومین جهان بزرگ جهان تحت الشعاع قرار گرفته است. قدرت اقتصادی. این درک تحریف شده از وزن نسبی چین و ژاپن یکی از پیامدهای جالب بحران آسیا است. مطمئناً بخشی از پرستیژ بین المللی که اکنون چین به آن داده شده است ، در واقع نتیجه از دست دادن ژاپن از آن است. به عبارت دیگر ، ظهور دیپلماتیک چین ، Flipside از کاهش سریع ژاپن است.25چین همچنین کم و بیش آشکارا با راه حل های منطقه ای برای بحران مالی در داخل APEC مخالفت کرده است. اثر خالص این است که چین به نفع مدیریت بحران تحت حمایت ایالات متحده بازی کرده است. انتخابی که به چین اجازه داد تا نشانه های جدیدی در روابط با واشنگتن کسب کند و در عین حال ابتکارات رقبای منطقه ای خود را متوقف کند.

در نتیجه، رویکرد چین به منطقه‌گرایی هنوز تحت تأثیر درجه‌ای از اختلاف نسبت به سایر بازیگران مهم است. با این حال، افزایش سطح ثبات در منطقه ممکن است تنها ناشی از نوعی کاندومینیوم چین-ژاپنی با تضمین خارجی آمریکا باشد. این امر به معنای غلبه بر اختلافات دوجانبه، دستیابی به درجه بالاتری از یکپارچگی اقتصادی بین دو کشور آسیایی، و از سوی ایالات متحده، رسیدن به این نتیجه است که چنین توازن قدرت منافع خود را به خطر نمی اندازد.

بعد از بحران؟

به طور خلاصه، بحران مالی آسیا قطعاً به نفع پیشرفت دیپلماتیک چین بوده است. در مقایسه با سال 1996، چین در سال 1998 به عنوان یک عامل کلیدی ثبات تلقی می شود. در واقع، پکن هنوز نمی تواند نقش پیشرو منطقه ای ایفا کند، اگر نه به دلیل اهمیت عینی آنچه سیاست شناسان انگلیسی آن را سیاست های «منفی» می نامند (انتخاب عدم کاهش ارزش). در عین حال، جدی ترین چالش هایی که چین همچنان با آن مواجه است (دگرگونی بیشتر سیستم اقتصادی) قطعاً در نتیجه بحران تسهیل نشده است.

از زوایای مختلف و با توجه به عدم قطعیت حاکم بر تحولات بحران مالی و اقتصادی، موازنه قدرت در آسیا در حال ورود به مرحله گذار است. در این مرحله، چین به کاهش تنش‌های خارجی (به منظور تمرکز بر اولویت‌های اقتصادی) علاقه زیادی نشان می‌دهد، ظاهراً مایل به پذیرش اندکی چندجانبه‌گرایی در مدیریت مسائل منطقه‌ای است و خود را به عنوان بازیگری مسئول معرفی می‌کند.

دستور کار چین همچنان تحت سلطه چالش نوسازی اقتصادی است و در آینده قابل پیش‌بینی خواهد بود: به طور کلی، واکنش چین به بحران مالی آسیا تایید کرده است که چین در حال حاضر از وابستگی متقابل فزاینده بین اقتصادی خود آگاه است. چشم انداز و سایر اقتصادهای آسیا-اقیانوسیه. این واقعیت ساده در توضیح رهنمودهای کنونی سیاست آسیایی چین که مانع از سوء استفاده پکن از بحران برای به دست آوردن مزایای دیپلماتیک در یک تمرین کلاسیک دیپلماسی فرصت طلبانه نشده است، بسیار زیاد است.

با این حال ، سناریوهای طولانی مدت سیاسی و امنیتی نامشخص است. در حالی که اکنون چین بر اولویت های داخلی متمرکز است و بنابراین به ثبات خارجی نیاز دارد ، قرن بعد شاهد تغییر دریا در روابط بین چین و منطقه خواهد بود. با فرض اینکه سناریوهای خوش بینانه نوسازی موفقیت آمیز تحقق می یابند و چین به یک قدرت اقتصادی قوی تبدیل می شود ، مشخص نیست که چگونه چین با تعریف یک قدرت تجدید نظر گرا ، تمایل دارد تا قدرت اقتصادی جدید خود را به یک پیش بینی سیاست خارجی بدهد. اگر اینگونه نباشند ، این در صورت عدم موفقیت کامل یا جزئی استراتژی اصلاحات اقتصادی است ، چین می تواند یک بحران عظیم سیاسی و اجتماعی را پشت سر بگذارد و عواقب مشکلات داخلی آن به راحتی می تواند در سراسر منطقه ریخته شود (پناهندگان ، رکود اقتصادی و غیره.). در هر دو سناریو ، ناسیونالیسم چینی ، که توسط اکثر تحلیلگران به عنوان جایگزین ایدئولوژیک آموزه قدیمی کمونیستی دیده می شود ، به ترتیب به عنوان تجلی اعتماد به نفس جدید یا شکنندگی جدید آن ، به ترتیب بخشی از معادله منطقه ای خواهد بود و بنابراین با پیامدهای مختلفبرای امنیت آسیا.26

این منجر به اظهار نظر نهایی در مورد مسئله سیستم سیاسی چین می شود. بحران اقتصادی آسیا با بحران سیستم های سیاسی با (ظاهراً در اندونزی) به (ظاهراً در اندونزی) تبدیل شده است. در حالی که مشروعیت رهبران اقتدارگرا مدتها براساس توانایی آنها در اطمینان از نرخ رشد سریع بود ، شوک 1997-98 ضعف آن معادله را برجسته کرد. در نتیجه ، رهبران چینی اکنون تا حدی آنچه را که آنها نوعی پیشینه ایدئولوژیک منطقه ای (مدل NEO-ATUTTORATIC) در نظر گرفته اند ، از دست داده اند ، که توسط دکترین ارزش های آسیایی شکل گرفته است ، که آنها در سالهای اخیر به طور ضمنی به آنها مراجعه کرده بودند. آنها اکنون باید از خود بپرسند که چه مدت می توانند از عملکرد اقتصادی برای حفظ کنترل سیاسی استفاده کنند. از این منظر ، نتیجه گیری بحران آسیا مطمئناً برای چین بسیار مشکل ساز است ، مگر اینکه مسئله اصلاحات سیاسی به طور جدی در دستور کار داخلی قرار بگیرد.

تنها راه حل ممکن برای چنین سناریوهای نامشخص ، ممکن است ادعا شود ، لنگر انداختن چین به تدریج به مؤسسات منطقه ای و بین المللی همیشه در زمینه های اقتصادی و امنیتی است. این امر با ضعف نهادهای منطقه ای پیچیده است ، اما در حالی که ضعف آنها توسط بحران آسیا تأیید شده است ، دومی همچنین انگیزه های مهمی را برای ساختن مکانیسم های جدید هماهنگی منطقه ای فراهم می کند. در این میان ، شکنندگی منطقه گرایی آسیا مرحله مرکز ایالات متحده را ترک می کند و از لحاظ نظری مسئولیت های جدیدی را به اتحادیه اروپا ارائه می دهد ، که تاکنون تا حد زیادی در حاشیه پویایی سیاسی جدید آسیا باقی مانده است.

مارتا داس مدیر Centro Studi di politica inteazionale (CESPI) است.

*: این مقاله یک نسخه اصلاح شده از ارائه نویسنده در کنفرانس بحران اقتصادی و ثبات منطقه ای آسیای شرقی است که توسط تایمز مالی و مؤسسه بین المللی مطالعات استراتژیک (IISS) در هنگ کنگ سازماندهی شده است. 29 مه 1998. نسخه ایتالیایی این مقاله در Politica Inteazionale ، جلد. 26 ، نه. 3/4 ، 1998. برگشت.

توجه 1: منبع برای همه ارقام موجود در این بند: دفتر آماری ایالت چین ، 1997. برگشت.

توجه 2: سونگ لیگانگ ، چین و بحران مالی آسیا (دانشگاه ملی استرالیا ، میمئو ، مه 1998). بازگشت.

توجه 3: انگیزه دیگری برای بی ارزش بودن ، ترکیب صادرات چینی است ، کاملاً متفاوت از کشورهای ASEAN ، به استثنای اندونزی و کره جنوبی و علاقه به نگه داشتن قیمت واردات مواد اولیه تحت کنترل است. بازگشت.

توجه 4: مالی تایمز ، 11 اوت 1998. برگشت.

توجه 5: J. Kynge and J. Riding ، آیا دومینو بعدی چین آسیا است؟ ، فایننشال تایمز ، 17 ژوئن 1998 ، ص. 13. برگشت.

توجه 6: این نتیجه گیری از مقاله مهم منتسب به باند یی (اقتصاددان برجسته بانک مردم چین) و سونگ لیگانگ (اقتصاددان از دانشگاه ملی استرالیا) است ، که تأکید بر این است که چین دارای حرکات مشهود است (هم اقتصادی و همسیاسی) نه کمبود ، بلکه این که نمی تواند از تنظیم نرخ ارز خود ، البته به صورت تدریجی و محدود ، در صورت کاهش چشمگیر صادرات و ضعف مداوم تقاضای داخلی جلوگیری کند. با توجه به طغیان ناشی از این پایان نامه ، Yi Gang نویسندگی مقاله را رد کرد ، که اکنون فقط به آهنگ لیگانگ نسبت داده شده است (به پاورقی 2 مراجعه کنید). در این مقاله همچنین آمده است که تعدیل تدریجی نرخ ارز چین باعث ایجاد دور جدیدی از کاهش رقابتی نمی شود ، زیرا ارزهای آسیایی که در اثر این بحران قرار گرفته اند ، در حال حاضر به سطح فوق العاده ای کاهش یافته اند و در دو تا سه سال آینده تمایل به قدردانی دارند. بازگشت.

توجه 7: دفتر آمار ایالتی چین ، 1998. بازگشت.

توجه 9: ر. ک. فن باند ، تأثیرات لرزش اقتصادی آسیا بر اصلاحات و توسعه چین در M. Dassù (ویرایش) La Cina E La Crisi Asiatica (میلان: ویرایش گورینی ، آینده). بازگشت.

توجه 10: سونگ لیگانگ ، چین و بحران مالی آسیا. بازگشت.

توجه 11: دفتر آمار ایالتی چین ، 1998. بازگشت.

توجه 12: سونگ لیگانگ ، چین و بحران مالی آسیا. بازگشت.

توجه 13: دبلیو ون کمناد ، تأثیر بحران مالی آسیا بر چین ، هنگ کنگ و تایوان. مقاله ارائه شده در کنفرانس شانگهای در مورد همین موضوع ، 16 مارس 1998. بازگشت.

توجه 14: طبق گفته های فرماندار بانک مردم چین ، دای شیانگلونگ ، سهم وام های غیر عامل در پرتفوی چهار بانک بزرگ دولتی از 20 ٪ در پایان سال 1994 به 25 ٪ افزایش یافته است. در اواخر سال 1997. به N. Lardy ، چین و آلودگی آسیا ، امور خارجه ، جلد. 77 ، نه. 4 ، ژوئیه/آگوست 1998. برگشت.

توجه 15: ببینید آیا چین می تواند از بحران جلوگیری کند؟ ، هفته تجارت ، 16 مارس 1998. برگشت.

توجه 16: مصاحبه توسط نویسنده ، آوریل 1998. باید در نظر گرفت که طبق بسیاری از برآوردها ، بیست سال طول می کشد تا به سطح درآمد سرانه کره جنوبی یا تایوان برسد. به D. H. Perkins ، رشد اقتصادی چین: سناریوهای میان مدت در Dassù ، La Cina E La Crisi Asiatica مراجعه کنید. بازگشت.

توجه 17: به گفته نیکلاس لاردی ، می توان ادعا کرد که آزادسازی زودرس بازارهای مالی داخلی می تواند یک بحران داخلی خطرناک را ایجاد کند. چین و آلودگی آسیا. بازگشت.

توجه داشته باشید 18: L Emergenza Far East ، Ore-24 Ore ، 21 ژوئن 1998 ، ص. 3. بازگشت.

توجه 19: M. Eglin ، ورود چین به WTO با کمی کمک اتحادیه اروپا ، امور بین الملل ، جلد. 73 ، نه. 3 ، ژوئیه 1997. تفاوت در رویکردهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا که به نظر می رسد با گذشت زمان کاهش می یابد نیز به این واقعیت بستگی دارد که چین از سیستم ترجیحات عمومی اتحادیه اروپا بهره می برد و در بین توسعه گنجانده شده استکشورها. بازگشت.

توجه 20: L. Brittan ، درگیر چین ، سخنرانی در لندن در کنفرانس سالانه شبکه دانشگاهی اتحادیه اروپا ، 2 فوریه 1998. بازگشت.

توجه 21: S. S. کیم ، چین به عنوان یک قدرت عالی ، تاریخ فعلی ، سپتامبر 1997. بازگشت.

توجه 22: رئیس جمهور آمریكا در مورد این نکته مهم در مورد اختلاف دو جانبه هیچ امتیاز جدیدی به جمهوری مردم نكرد. اما با تأیید یک سیاست یک چین ، کلینتون de facto پس از بازدید لی تنگ هوی به ایالات متحده ، مارپیچ تنش را در سالهای 1995-96 به پایان رساند. بازگشت.

توجه 23: P. Dibb ، D. Hale and P. Prince ، پیامدهای استراتژیک بحران اقتصادی آسیا ، بقا ، تابستان 1998. بازگشت.

توجه 24: در این مورد و برای تجزیه و تحلیل کلی درک چینی از تعادل قدرت جدید آسیا (نقش روابط ایالات متحده ، ایالات متحده-ژاپن و ایالات متحده و ایالات متحده) ، به مقاله های موجود در گزارش مطالعه سالانه در مورد چین مراجعه کنیدروابط خارجی S در سالهای 1997-98 (پکن: استراتژی و مدیریت ، 1998). بازگشت.

توجه 25: R. B. Zoellick ، پیامدهای سیاسی بحران آسیای شرقی. مقاله ارائه شده به کنفرانس آسیای شرقی در بحران ، سیاتل ، واشنگتن ، 9-10 ژوئن 1998. برگشت.

توجه 26: برای یک دیدگاه تاریخی ، به M. Palma ، Un Nuovo Nazionalismo Cinese مراجعه کنید؟ ، توجه داشته باشید E Ricerche (CESPI) ، شماره. 53 ، آوریل 1997. برگشت.

مبانی تجارت فارکس...
ما را در سایت مبانی تجارت فارکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سحر دولتشاهی بازدید : 46 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1402 ساعت: 20:26